امام علیهالسلام در آخرین لحظات عمر شریفش با خدا راز و نیاز نموده با این جملات مناجات مىکرد:
"صبراً على قضائک یا رب، لا اله سواک یا غیاث المستغیثین مالى ربُّ سواک ولا معبود غیرک، صبراً على حلمک یا غیاث من لا غیاث له یا دائماً لا نفاد له یا محیى الموتى یا قائماً على کل نفس بما کسبت، احکم بینى و بینهم و انت خیر الحاکمین."(309)
بر قضا و حکم تو اى خدا صبر پیشه سازم، خدایى به جز تو نیست! اى فریادرس استغاثه کنندگان! پروردگارى براى من غیر تو نیست و معبودى به جز تو ندارم، بر حکم تو صبر مىکنم اى فریادرس کسى که جز تو فریادرسى ندارد و اى کسى که ابدى و دائمى هستى و مردگان را زنده مىکنى، اى آگاه و شاهد و ناظر بر تمام کردار و افعال مخلوق خود! تو در میان من و این گروه حکم کن که تو بهترین حکم کنندگانى.
هنگامى که در اثر کثرت جراحات و تشنگى ضعف بر آن بزرگوار مستولى گردید، شمر فریاد زد: چرا منتظر هستید؟ حسین جراحات زیادى برداشته و نیزهها او را از پاى درآورده است، از هر طرف بر او حمله کنید، مادرانتان در عزاى شما بگرید!
پس از هر طرف بر او حملهور شدند، حصین بن تمیم تیرى بر دهان آن حضرت زد و ابو ایوب غنوى تیرى بر حلق نازنینش و زرعه بن شریک ضربهاى بر کتف امام وارد ساخت و سنان بن انس نیزهاى به سنیه مبارک آن حضرت زد و صالح بن وهب نیزهاى بر پهلوى آن بزرگوار وارد کرد که آن حضرت بر گونه راست روى زمین افتاد، آنگاه آن حضرت نشست و تیر را از حلق شریفش به در آورد، در این حال عمر بن سعد به امام نزدیک شد.(310)